روزگار سختی داشتیم و به سختی روزهای زندگی ما سپری می شد .کم پیش می آمد که سه وعده غذا بخوریم و کم تر پیش می آمد که در وعده ای سیر شویم و دیگر میلی به غذا نداشته باشیم .

به این وضعیت کم کم عادت کرده بودیم اما پدر و مادر برایشان واقعا سخت بود که ما با این وضع زندگی کنیم و مثل بقیه نباشیم.برایشان سخت بود که ماه ها بگذرد و نتوانند لباسی نو برای ما بخرند .برایشان دشوار بود که روزها شب شود و ما حتی یک شب را با شکم سیر سر بر بالشت نگذاریم .

برای ما بیشتر از تحمل گرسنگی و تشنگی مشاهده وضعیت پدر و مادرمان بود که چه طور از خجالت و ناراحتی روز به روز آب میشدند و روز به روز شکسته تر میشدند .با  اینکه مادرم سنی نداشت ولی چهره اش مانند پیرزن ها شده بود و روز به روز هم شکسته تر و خمیده تر میشد .اما با وضعیتی که داشتیم مادرمان همیشه به ما یاد داده بود که هرچه داشتیم با دیگران تقسیم کنیم و از همان دوران کودکی این آیه از قرآن را به ما یاد داده بود و  ما آن را حفظ کرده بودیم که :

(  وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً : و به [پاس‏] دوستىِ [خدا]، بینوا و یتیم و اسیر را خوراک مى‏دادند. «ما براى خشنودى خداست که به شما مى‏خورانیم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏خواهیم.)( الإنسان :  9-8)
 
روز ها می گذشت و سال ها سپری میشد تا اینکه بعد از مدتی متوجه رفتار مشکوک مادرم شدم که هر از چند گاهی درب تمام پنجره های خانه را می بست و  به هیچ کدام از ما اجازه نمیداد که برای یکی دو ساعتی از خانه خارج شویم .

برایمان جای سوال بود که جرا مادر در این روزهای گرم تابستان درب تمام پنجره ها را می بندد و به ما اجازه نمی دهد که بیرون از خانه بازی کنیم و این مسئله  بارها و بارها تکرار می شد و هر وقت که از او می پرسیدیم که چرا این کار را می کند با لبخندی که همیشه بر روی لبهایش بود جواب سر بالا میداد و مارا به نحوی دست به سر می کرد .

تا  یک روز دقیقا در همان روزی که مادر همه درب و پنجره های خانه را می بست او در خانه نبود و ما بعد از مدت ها مشتاقانه در انتظار رسیدن به جواب سوالمان بودیم که چرا مادر این کار را انجام میدهد .همه درب ها و پنجره ها باز بود که ناگهان بوی عجیبی همه خانه را فرا گرفت کمی که دقت کردیم متوجه شدیم که بوی کباب خانه همسایه است که چگونه با سرعت وارد فضای خانه میشود .برادر کوچکم با شنیدن بوی کباب شروع به گریه کردن کرد و من هم که تازه متوجه شده بودم که راز بسته نگاه داشتن  درب  و پنجره ها از رف مادر چه بوده ناخواسته اشک در چشمانم حلقه زد.

در همین حال بود که مادر وارد خانه شد و در حالیکه از  باز بودن درب و پنجره ها حسابی آشفته شده بود با دیدن گریه من و برادرم خودش نیز شروع به گریه کردن کرد .آری مادرم برای اینکه ما بوی کباب همسایه را که هفته ای یک بار در حیاط خانه شان آن را درست می کردند و بوی آن تمام محله را فرا می گرفت نشنویم در همان  ساعت مشخص همه در ب و پنجره ها را می بست که نگذارد از طرفی بوی کباب به داخل خانه ما بیاید و از طرفی دیگر صدای فقر و نداری ما به خانه آنها برود .

این داستان و حکایتی  تلخ   اما  واقعی  است که کم و بیش در اطراف خود شاهد آن هستیم و شاید خود ما هم ناخواسته بار ها و بارها آن را تکرار کرده ایم .داستان تلخی که امروزه در روز های تعطیل در فضای پارک ها و میهمانی ها نظاره گر آن هستیم و افراد با بی تفاوتی به همه افراد و فقط و فقط برای اینکه به مراد شکم خود برسند آنرا انجام میدهند بی آنکه توجهی به اطراف داشته باشند که نکند کسی ما را ببیند و بوی غذای ما را حس کند  و توانایی خرید و تهیه این غذا را  نداشته باشد .

مگر نه اینکه در آموزه های دینی ما سفارشات زیادی بر این مساله شده و وجود نازنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در این زمینه فرموده اند که:
(چون میوه ای خریدی مقداری به همسایه ات هدیه کنی و در غیر این صورت آن را پنهانی به منزل ببری. فرزندت را در حالی که میوه می خورد به بیرون از خانه نفرست که مبادا بچه همسایه آزرده شود و نیز بوی غذای تو، وی را ناراحت ننماید(امکان دارد آن را نتواند تهیه کند) مگر این که مقداری برایش بفرستی.( مستدرک الوسایل ، ج 2، ص 79)

چرا عده  ای فقط و فقط به بهانه اینکه چند ساعتی  شکم  خود و خانواده خود را  این غذاها که بویشان تا ده خانه آن طرف  تر میرود سیر کنند لرزه بر شکم های کسانی می اندازند  که مدت هاست طعم سیری را به خود ندیده است مگر نه اینکه در روایات ما بر این مسئله تاکید شده که افراد بی توجه به آن را از دایره مسلمانی خارج میداند چنانچه نقل می کنند که :
( عبداللّه بن عباس بر عبداللّه بن زبیر وارد گردید، فرزند زبیر خطاب به وی گفت: آیا مرا به دنائت و بخل نسبت می دهی؟ او پاسخ داد: آری. زیرا رسول اکرم(ص) می فرمود: از دایره مسلمین بیرون است کسی که فقط شکم خود را سیر کند ولی همسایه اش در گرسنگی بسر برد.)( تتمة المنتهی، محدث قمی، ص 51.)

 جوجه کباب هایی که که اگر کمی به آن دقت کنیم و طعم واقعی آن را بچشیم مزه ای جز گناه و معصیت و گریه و اشک (فرزندانی که والدین آنها توانایی خرید آن را ندارند ) نمی دهد .

ممکن است پرسیده شود که چون در محله ما و همسایگی ما عده ای فقیر زندگی می کنند دیگر ما حق نداریم لب به این نوع از غذاها بزنیم این همان سوالی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)جواب آن را به ابوذر غفاری دادند  و او را توصیه کردند که:

(اگر غذایی طبخ کردی آن را چنان افزایش بده که بتوانی همسایه ات را از آن برخوردار سازی.(المحجة البیضاء، ج 3، ص 425.)
امید است که به این مسائل در ظاهر کوچک اما در واقع  بزرگ و مهم توجه بیشتری داشته باشیم و برای لذتی کوتاه و رفتنی که از خوردن و آشامیدن  این نوع از غذاها نصیب ما میشود زندگی را برای عده ای از این  سخت تر نکنیم و همیشه به فکر نیازمندان باشیم .

نویسنده:امین ادریسی