زندگی رهبران و کسانی که در طول تاریخ در راه ابلاغ پیام الهی به انسان ها از جان و دل تلاش کرده اند شباهت های بسیار زیادی به دارد ,رهبرانی که برای رساندن پیام خداوند از همه هستی و زندگی خود گذشتند و  در این راه از هیچ چیزی مضایقه نکردند تا بتوانند وظیفه سنگینی که به عهده آنها بود را به نحو احسن به اتمام برسانند .

در این میان امام خمینی نیز یکی از رهبرانی بود که به آن مردان آسمانی اقتدا کرد و با الگو برداری از روش و منش آنها در مبارزه با ظلم و ستم و استکبار گامی بسیار بزرگ در تاریخ انقلاب اسلامی برداشت و نام خود را به نیکی در تاریخ جهان اسلام ثبت کرد .

زندگی قرآنی امام خمینی شباهت های بسیاری با زندگی  پیام آوران دین دارد که در این نوشته قصد داریم به بخشی از این شباهت ها بپردازیم تا با بیان آنها هم با شخصیت این مرد الهی آشنا شویم و هم به اهداف شوم و پلیدی که دشمنان در طول تاریخ برای سرنگونی اسلام و مسلمانان داشته اند پی ببریم .

سکانس اول:کودکی امام
هنوز 5 ماه از زندگی امام نگذشته بود که دستانِ ناپاکِ اشرار با به شهادت رساندن پدربزرگوار امام او را با رنج یتیمی و مفهوم شهادت  آشنا کردند و بعد از شهادت پدر ,مادر گرامی او به همراه عمه اش سرپرستی او را به عهده گرفتند, وی با اینکه فردی یتیم بود اما با الطاف الهی  به بالاترین درجات رسید و مورد خطاب خداوند قرار گرفت که فرمود: (أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى‏  :  مگر نه تو را یتیم یافت، پس پناه داد؟( الضحى :  6)


سکانس دوم:طلبگی امام
امام دردوران نوجوانی با لبیک گفتن به این آیه شریفه :
(وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ: و شایسته نیست مؤمنان همگى [براى جهاد] کوچ کنند. پس چرا از هر فرقه‏اى از آنان، دسته‏اى کوچ نمى‏کنند تا [دسته‏اى بمانند و] در دین آگاهى پیدا کنند و قوم خود را -وقتى به سوى آنان بازگشتند بیم دهند- باشد که آنان [از کیفر الهى‏] بترسند؟( التوبة :  122)

عزم خود را برای تحصیل در حوزه علمیه جزم کرد و برای تحصیل از خمین به اراک و پس از آن  با هجرت آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری در سال 1300 از اراک به قم، امام نیز رهسپار این شهر شد و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را گذراند.

سکانس سوم:مرجعیت
در حالیکه همه دنیا میخواستند نامی از امام باقی نماند, اما او میدانست که عزت واقعی در دست  خداوند است او به خوبی میدانست که براردان یوسف میخواستند نامی از او به یادگار نماند اما خداوند او را به بزرگترین مقام در دنیا رسانید ,در حالیکه شاه دستور داد که هیچ کسی حق ندارد عکس امام را چاپ کند و حتی نام او را به زبان بیاورد سنت خداوند بر این قرار گرفت که:(وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ  : و نامت را براى تو بُلند گردانیدیم.)( الشرح :  4)

سکانس چهارم:آغاز مبارزه
او با دستور صریح خداوند مبنی بر مبارزه با ظلم و ستم  :(اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏ : به سوى فرعون برو که او به سرکشى برخاسته است.( طه :  24)حرکت عظیم خود را آغاز کرد در همان ابتدای مبارزه بود که سوالات زیادی از امام در ارتباط با چگونگی مبارزه پرسیده میشد .
عده ای از امام می پرسیدند: با این جمعیت اندک چگونه میخواهی این حرکت را آغاز کنی و حضرت امام  را مسخره می کردند اما امام یقین داشت که  :(إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ : که ما [شرّ] ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد.)( الحجر :  95)
عده ای می گفتند دنیا به خاطر این حرکت ما را سرزنش می کند, اما امام از زمره همان مسلمانان ایرانی بود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)بشارت آمدنشان را به سلمان فارسی داده بود و یکی از ویژگی های اصلی آنها را این طور بیان کرده بود که:(یُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم:. در راه خدا جهاد مى‏کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى‏ترسند)(المائدة :  54)
سکانس پنجم:امام در زندان
 14خرداد سال 1342 مصادف بود با عاشورای حسینی و جمعیت چند صدهزار نفری مردم تهران با داشتن عکس هایی از امام، سوگواری های خود را مایه انقلابی دادند . عصر عاشورا، امام خمینی با اعلان قبلی به جمعیت انبوه عزاداران حسینی در مدرسه فیضیه پیوستند . در آن روز تاریخی، امام خمینی پس از یادکرد شهدای فیضیه، سخنان مهم و مهیجی علیه شاه و اسرائیل ایراد کردند و برای همه روشن بود که این سخنان چه آثاری در پی خواهد داشت . شاه بیش از هر وقت دیگر، در انظار عمومی ایران تحقیر شده بود و هیچگاه تصور نمی کرد که در دوران سلطنت او، چنین خطاب های تحقیرآمیزی به او شود . شاه چنان برآشفته و عصبانی شده بود که نتوانست تا پایان مراسم صبر کند و دستوری ندهد . بامداد 15 خرداد - ساعت سه نیمه شب - صدها کماندو با استفاده از تاریکی شب، پس از محاصره بیت امام، به درون خانه ریختند و امام خمینی را دستگیر کرده به زندان بردند.
شاه و درباریان او از این امر غافل بودند که امام از زندانی شدن ترسی ندارد چرا که شعار امام مانند همه مردان بزرگ تاریخ  این بود:
(قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی‏ إِلَیْهِ: [یوسف‏] گفت: «پروردگارا، زندان براى من دوست‏داشتنى‏تر است از آنچه مرا به آن مى‏خوانند ( یوسف : 33 )

سکانس ششم:تبعید امام
در طول تاریخ وقتی زورگویان و مستکبران در برابر منطق فولادی پیام آوران حق و عدالت زانو می زدند تبعید را بهترین راه برای مبارزه میدانستند امام خمینی هم از این قانون و قاعده استثنا نبودند و شامل این آیه شریفه شدند :
(الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ : همان کسانى که بناحق از خانه‏هایشان بیرون رانده شدند. [آنها گناهى نداشتند] جز اینکه مى‏گفتند: «پروردگار ما خداست»( الحج :40  )
صدام رئس وقت عراق نتوانست حضور امام را در عراق تحمل کند و به او این چنین خطاب کرد :
ِ (لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی‏ مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ کُنَّا کارِهین: گفتند: «اى شعیب، یا تو و کسانى را که با تو ایمان آورده‏اند، از شهر خودمان بیرون خواهیم کرد؛ یا به کیش ما برگردید.» گفت: «آیا هر چند کراهت داشته باشیم؟)( الأعراف :  88)
امام به کویت رفت اما کویتی ها  :(فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما: و[لى آنها] از مهمان نمودن آن دو خوددارى کردند.)( الکهف :  77)


سکانس هفتم :فرار شاه و پیروزی انقلاب
یکی از زیباترین سکانس های بیداری های الهی و  اسلامی در طول تاریخ سکانس آخر مبارزات است سکانسی که با وعده خداوند متعال حتما محقق میشود :
(وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون: و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.)( الأنبیاء :  105))
آری آخرین سکانس از مبارزات تاریخی امام خمینی برای انقلاب اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نشد و شاه با تمام قدرتی که داشت مجبور شد مانند همه مستکبران قدرت و تاج و تخت خود را رها کند و فرار را بر قرار ترجیح دهد و با فرار خود یکی از مصادیق این آیات شریفه شد:
(کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ  : [وه!] چه باغها و چشمه‏سارانى [که آنها بعد از خود] بر جاى نهادند،( الدخان :  25)
( وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ : و کشتزارها و جایگاه‏هاى نیکو،)(الدخان :  26)
 (وَ نَعْمَةٍ کانُوا فیها فاکِهین:و نعمتى که از آن برخوردار بودند.)(الدخان :  27)
 (کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرینَ  : [آرى،] این چنین [بود] و آنها را به مردمى دیگر میراث دادیم)(.الدخان :  28)
انقلاب اسلامی ایران با وحدت و همدلی و استقامت مردم به پیرزوی رسید و با این پیروزی ثابت کرد ملتی که در راه احیای ارزش های الهی و مببارزه با ظلم و طاغوت استقامت کنند پیروز نهایی میدان مبارزه هستند .

منبع:
1)تفسیر نمونه
2)تفسیر نور
3)تاریخ انقلاب