یکی از مهمترین رموز موفقیت در زندگانی افراد موفق را می توان ادب برشمرد که در روایات اسلامی بر آن تاکید های فراوانی شده و می تواند تاثیرات بسزایی در زندگی انسان به وجود آورد .
از جمله تعریف هایی که در موضوع ادب از ائمه هدی علیهم السلام بیان شده حدیثی است از وجود مبارک امام جواد علیه السلام نقل شده که ایشان فرمودند:
(قالَ الإمام الجواد - علیه السلام  : الاْدَبُ عِنْدَ النّاسِ النُّطْقُ بِالْمُسْتَحْسَناتِ لا غَیْرُ، وَ هذا لا یُعْتَدُّ بِهِ ما لَمْ یُوصَلْ بِها إلی رِضَااللهِ سُبْحانَهُ، وَ الْجَنَّهِ، وَ الاْدَبُ هُوَ أدَبُ الشَّریعَهِ، فَتَأدَّبُوا بِها تَکُونُوا أُدَباءَ حَقّاً:مفهوم و معنای ادب از نظر مردم، تنها خوب سخن گفتن است که رکیک و سبک نباشد، ولیکن این نظریّه قابل توجّه نیست تا مادامی که انسان را به خداوند متعال و بهشت نزدیک نگرداند. بنابر این ادب یعنی رعایت احکام و مسائل دین، پس با عمل کردن به دستورات الهی و ائمّه اطهار (علیهم السلام)، ادب خود را آشکار سازید.)( ارشاد القلوب دیلمی، ص 160)
در روایات اسلامی یکی از بهترین میراث هایی که یک پدر میتواند برای فرزندان خود قرار دهد ادب معرفی شده تا جایی که امیر مومنان علی علیه السلام می فرماید:(بخشش و تفضل هیچ پدری به فرزندش بهتر از عطیه ادب و تربیت پسندیده نیست)(روایات تربیتی،جلد ج 1،ص49)

این ویژگی یکی از مهمترین ویژگی ها و خصوصیت هایی است که در طول زندگانی قمر بنی هاشم ابالفضل العباس موج می زند و سراسر زندگی  علمدار سپاه سید الشهداء را  در بر گرفته است که هم در برابر خداوند متعال  و هم در برابر بندگان خدای متعال و به ویژه برادر بزرگوار خویش اباعبد الله الحسین به بهترین شکل ممکن ادب را رعایت کرد و از مصادیق بارز افرادی بود که طبق  روایت امام جواد علیه السلام با رعایت احکام و مسائل دین و عمل به دستورات الهی ادب خود را  در درجه اعلی آشکار کرد .
این ویژگی مهم و منحصر به فرد را می توان در قسمت های مختلف زندگانی حضرت عباس مشاهده کرد که در این نوشته  به اختصار به برخی از نمونه ها و مصداق های عینی ادب در زندگانی این شخصیت بزرگ اشاره می شود.

1)ادب در امتثال
ابالفضل العباس علیه السلام هم در فرمانبری از دستورات الهی در خط مقدم و از همه مردم زمانه خود پیشتاز بود و هم هم در فرمانبری و اطاعت از مولا و مقتدای خویش به نحوی که وقتی امیر مومنان علی علیه السلام  از عقیل درخواست کرد که برای او همسری انتخاب کند فرمانبری و یاری سید الشهداء را جزء اولین ویژگی های فرزندی خواند که از همسر آینده او متولد می شود و فرمود :
(اُریدُ مِنکَ أن تَختِبَ لی إمرَآةً مِن ذَوِ البُیوتِ وَ الحَسبِ وَ النَّسَبِ وَ الشُّجاعَة لِکَی اُسیبَ مِنها وُلدا یَکونُ شجاعاً أضُدا یَنصُرَ وَلَدیَ الحُسَین لِیُواصیهِ لِنَفسِهِ فی طَفِّ کَربلا: علاقه دارم زنی را برای من خواستگاری کنی، خانواده دار، دارای حسب و نسب و شجاعت، (فرزندانی از او برای من به عمل بیایدکه شجاع و قوی باشند که فرزندم حسین را یاری کنند.)
 حضرت به چنان مرحله ای از ادب امتثال دست پیدا کرده بود که در روایتی این چنین شخصیت او را برای همگان به تصویر می شکند که :
حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام بدون اجازه در کنار امام حسین علیه‌السلام نمی نشست، و اگر پس از اجازه می نشست، مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولایش می نشست.
او تا آخرین لحظات روز عاشورا در کنار امام خویش ماند و از مولای خود و خیمه های حرم پاسداری کرد تا جایی که بعد از به شهادت رسیدن فرزندان و یاران باوفای  سید الشهداء دیگر تاب ماندن نداشت و برای آخرین بار نیز از اباعبد الله الحسین  اجازه گرفت تا راهی میدان شود .
او با ادب امتثال به مقامی رسید که امام سجاد علیه السلام پیرامون شخصیت این مرد الهی اینگه می فرماید:
(رَحِمَ الله أمّیَ العَبّاس فَلَقَد آثَرَ وَ عَدلا وَ فَداه أخاهُ بِنَفسِک: خدا عمویم عباس را رحمت کند که ایثار کرد، جنگ نمایانی کرد، خودش را فدای برادرش کرد)(خصال صدوق)
عباس همیشه سعی می کرد در کنار برادرش حسین باشد و او را یاری کند وقتی سید الشهداء را برای بیعت فرا خواندند ،حضرت عباس از جمله کسانی بود که تا دارالاماره مدینه برادرش را همراهی کرد و وقتی امام از مدینه به مکه حرکت نمودند به همراه امام حرکت کرد و برادرش را تنها نگذاشت.
2)ادب در ذکر
او به بهترین شکل ممکن خداوند متعال را یاد و پرستش می کرد ،چنانچه در تاریخ زندگانی او چنین آمده است که او فرزند امامی بود که عبادت های شبانه او زبانزد عام و خاص بود ، او شخصیتی بود که پیرامون مقام او  اینچنین نوشته اند:
(کانَ فاضِلاً عالِماً عابِداً زاهِداً فَقیهاً تَقیّاً: او فاضل بود، عالم بود، بنده ی واقعی خدا بود، اهل زهد بود، دین شناس بود و پرهیزگار)عباس علیه السلام چنان در ادب در ذکر سبقت گرفته بود که به هنگام شهادت اثر سجده در پیشانی مبارک او به خوبی نمایان بود .
او نه تنها  این ادب را در برابر پرودگار خویش مراعات می کرد، بلکه در مقابل مولا و مقتدای خود نیز از رعایت ادب لحظه ای درنگ نمی کرد و با تاسی به آیات الهی  از جمله:
(لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضا:خطاب کردن پیامبر را در میان خود، مانند خطاب کردن بعضى از خودتان به بعضى [دیگر] قرار مدهید. )( النور :  63)
در طول 34 سال عمر مبارکش آن بزرگوار هرگز  سید الشهداء را برادر خطاب نکرد، بلکه با تعبیراتی مانند سیدی، مولای، یابن رسول الله، آقای من ، سرور من ، ای پسر رسول خدا، آن حضرت را صدا می زد.

3)ادب نفسانی
ادب نفسانی بدین معناست که خداوند در فکر و جان و زندگی ما بزرگ باشد و غیر خدا در پیش چشمانمان بسیار کوچک باشند ،چنانچه امیر مومنان  علی (علیه السلام) در صفات انسان های بزرگ و شایسته می فرماید:
(عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم:آنان خدا را به عظمت و بزرگی شناخته اند. بنابراین هر چه غیر او است، در نظرشان کوچک جلوه می‌کند.)( اسرار الصلاة، ص 301)
عباس بن علی علیه السلام  چنان خداوند را به بزرگی و عظمت شناخته بود که از هیچ کسی جز خداوند متعال ترسی به دل راه  نداد و او با رعایت ادب نفسانی تا آخرین لحظه از عمر مبارک خویش را در کنار  مولای خویش سپری کرد  و با شجاعت غیر قابل وصفی از حرم سید الشهداء دفاع کرد و پیشنهاد حرام خواری یزید را که توسط شمر بن ذی الجوشن به او رسید مبنی بر اینکه که حسین بن على را رها کنید و به کوفه بیایید، تا به شما شغل، زمین و پول بدهیم رد کرد و از این پیشنهاد به شدت ناراحت و خشمگین شد .

نویسنده:امین ادریسی